آدرینا جونآدرینا جون، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات قشنگ دختر خوشگلمون

تولد خالجون نیکتا

سلام گل مامان الهی فدات شم خیلی وقته نتونستم بیام وبتو آپ کنم تقصیر بابائیت هم بود دوربینو زده بود خراب کرد و نمیشد عکساتو بزارم .. طلا خانم 25 خرداد تولد خالجونی بود خونمون و خیلی بهمون خوش گذشت تقریبا دختر خوبی بودی ولی بازم از صدای بلند تو شوک بودی قربونت بشم چند عکس خوشگلتو واست میزارم نازگلم ... نمیدونی چه قدر خاطر خواه پیدا کردی دوستای خالجونیت کم مونده بود با خودشون دخترمو ببرن ..         نازگل من دیگه کاملا برمیگردی رو شکم و دستت زیرت میمونه یهوو جیغ میزنی خیلی باید حواسم بهت باشه مخصوصا شبها .. و این غذیه دست خوردنت ماجرایی شده از 24 ساعت 48 ساعت دستتو داری میخوری  حت...
30 خرداد 1391

3ماهگی عسل خانمم

هوراااااااااااا  آدرینا جونم سه ماهه شده گلم آدرینا جونم سه ماهگیت مبارک خانم طلا من بزرگ شدی و روز به روز شیرین تر واسه مامان و بابا خیلی دوست داریم روز سه ماهگیت با روز پدر یکی بود رفتیم خونه باباجونی اونجا عمه جونی هات واست کیک درست کرده بودن خیلی خوش گذشت بهمون ... بلا خانم من امسال با وجود وروجکی مثل تو نتونستم برم بیرون واسه بابایی از طرف خودم و شما کادو بگیریم .. ایشالله تولدش بریم جبران کنیم اخه دو هفته دیگه تولدشه زودتر بزرگ شو با هم بریم بیرون ههههههههه  هر روز یه کار جدید میکنی واسمون  خوشگل خانم من دیگه کاملا گردن میگیری خیلی خوشحالم جغجغه رو دستت میگیری تکونش میدی ولی همش حواسم هست نزنی...
16 خرداد 1391

عکسای جدید دخملی

سلام آدرینای نازم  اومدم واست کلی عکسای جدیدتو بزارم خانم طلا کلی بازیگوش شدی عاشق حرف زدنی که بخندی از خودت صدا دربیاری کلی ازت فیلم گرفتم که خودت بعدا میبینی یه کار دیگه که میکنی دستتو میخوری از گرسنگی هم نیست عادت بدی داری میکنی تا تو حال خودت میری سریع دستتو میخوری خیلی با مزه میشی ولی خوب نیستاااااااااااااا  قربونت بشم این 5شنبه رفتیم خونه باباجونی واسه اولین بار اونجا خوابیدی العا هم که دارم واست مینویسم داری با بابایی بازی میکنی و غش کردی از خنده دخمل خنده روی من خانم بلا دیگه دلپیچه هات کمتر شده و فقط شبها بعضی وقتها میاد سراغت که بد اخلاق میشی ولی اشکال نداره مامانی آرومت میکنه ... خیلی دوست دارم عزی...
6 خرداد 1391

جشن آدرینای نازم

آدرینا جونم بالاخره جشنتو واست گرفتم خیلی خوب بود کلی خوش گذشت البته یه خورده اذیت شدی چون به سرو صدا عادت نداشتی صدای بلند باند حسابی اذیتت میکرد انتظار داشتم که موقع عکس گرفتنات بخندی  ولی ناراحت بودی عزیزم  موقع عکس گرفتن همش بهونه میگرفتی حق داشتی گلم خسته شده یودی خیلی ولی عزیزم دوست دارم تازه کلی هم کادو های خوشگل گرفتی نازم مبارکت باشه کلی هم با مامانی رقصیدی که فیلمشو بعدا خودت میبینی خانم طلا .. بقیه عکساتم دوباره میام میزارم واست گلم     اینم مدرک که اصلا نخندیدی فدات شم ولی اشکال نداره قربونت برم یه سری عکس خوشگل داری که اماده نشده هنوز  بعدا واست میزارم خانم بلا ...
31 ارديبهشت 1391

حموم دخملی

سلام فرشته کوچولوی من عزیزم یه خبر بالاخره جشنتو دارم واست میگیرم با کلی تاخیر که اونم میدونی به خاطر عمل خالجونی بود و یه سری سهل انگاری های مامانی که عقب افتاد و بالاخره همین جمعه واست دارم جشن میگیرم همه رو دعوت کردیم واییییییی چه خوش بگذره ولی باید قول بدی دختر خوبی باشی و اذیت نکنی و حسابی هم برقصی فدات شم ... دیشب بردمیت حموم خیلی ملوس شدی  حسابی هم کلی موهات ریخت هییییییییییی  وای منننننننن     عکسای خوشگلتو واست میزارم دلم نیومد نزارم بلا خانم ... حسابی مشغول کارای جشنتم دوست دارم همه چی عالی باشه قراره اتلیه هم ببرمت خوشگلم قول بدی که بخندی و زیاد بد قلقی نکنی  میدونم دختر خوبی هستی ...
28 ارديبهشت 1391

روز مادر با خنده های عسلم

    روز مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن روز مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود روز مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد روز مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری   روز مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن این روزو به همه دوستای عزیزم تبریک میگم سلام آدرینای نازم عزیز مامان امروز روز مادره و صبح کلی واسم خندیدی و این بهترین هدیه که میتونی بهم بدی همیشه ارزو میکنم خنده رو لبای قشنگت باشه فدات بشم  ی ه جمعه دیگه رفتیم خونه باباجونی و شما داری روز به روز بزرگتر میشی و شیطون تر کارای جدیدت اینه که همش م...
23 ارديبهشت 1391

واکسن دو ماهگی

سلام خانم گل مامانی عزیز دلم دیروز بردیمت واکسن دو ماهگیتو بزنیم صبح با خالجون فهیمه و بابایی رفتیم اول وزنتو چک کردن که ماشالله 5400 شدی  گفتن عالیه با قد 57 سانت بعد امادت کردم واسه واکسن ولی  من نیومدم تو اتاق اخه طاقت گریه دختریمو ندارم وووویییی ولی چه قدر جیغ زدی قربونت برم  از بد شانسیمون فقط یه واکسنتو زدن یکیشو باید دوباره ببریمت چند روز دیگه خدا کنه دیگه کمتر گریه کنی خانمی .. خدا رو شکر زیاد تب نکردی ولی شبش تا صبح همش تبتو چک کردم  پای کوچولوتو کمپرس کردم و صبح واسه مامانی و بابایی کلی خندیدی بلا خانم قربونت برم حالا عکسشو واست میزارم .. اینجا وقتی اوردمت خونه تادو ساعت خوابیدی حال نداشتی این...
18 ارديبهشت 1391

دوماهگی عسلم

سلام آدرینای قشنگم دوماهگیت مبارک د یگه از آبو گل دراومدی خوشگل مامان داری بزرگ میشی و از عکسات تغییراتتو میفهمم عزیزم حسابی شیطون شدی داری اسباب بازی هاتو میشناسی خانم طلا و زیادی گریه هم میکنی که مامانی نمیدونه چیکارت کنه تا هر چی میخوای یهوو جیغ میزنی هههههههه  از دست تو بلا خانم .. حسابی مامانییو بابایی رو میشناسی با چشمای نازت دنبالمون میکنی ما هم قربون صدقت میریممم.. راستی بلا خانم تازگیها دستای کوچولوتو هم میخوری که ازش یه فیلم مستند هم گرفتیم بعدا خودت میبینی .. بابایی جون واست کیک گرفت که دو ماهگیتم جشن بگیریم کلی واسمون میخندیدی که حالا واست عکساشو میزارم شیرین طلای مامانی خیلی دوست داریم امر...
17 ارديبهشت 1391

خانم شدن آدرینا جونم

آدرینای قشنگم یه خورده از شیرین کاریهات میگم که داری کم کم بزرگ میشی و مامانی رو حسابی میشناسی تا میای بغلم میخندی دلمو اب میکنی ماشالله ماشالله دختر خوش خنده ای هستی با نگاهت منو بابایی رو دنبال میکنی و میشناسی و تا بغلت میکنم سریع سرتو میاری بالا که فضولی کنی که کی بغلت کرده  من عاشقتم 48 روزگیت بردمت دکتر واسه چکاپ همه چی عالی بود و وزنت 5 کیلو شده بود تپلک من که دکی گفت عالیه خوشحال اومدیم خونه  بردیمت یه دوری بیرون زدیم با هم ولی هنوز کوشولویی واسه بیرون بردن خانم طلا.. دیروز خانم خانما رو میخواستیم ببریم بیرون که رفتیم تو ترافیک موندیم شما خیلی بی تابی کردی و لباس مامانی رو هم خرابکاری از نصفه راه برگشتیم خونه تو خونه بیشتر...
9 ارديبهشت 1391