آدرینا جونآدرینا جون، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات قشنگ دختر خوشگلمون

اولین سفر دریایی دخملی من

  سلام گل مامانی بعد از کلی تاخیر اومدم برات عکس بزارم تعطیلات عید فطر رفتیم بابلسر  واییییییییییی چه خوش گذشت بهت فقط گرما یه خورده ناجور بود نازگلکم این اولین سفرت بود و کلی دختر ماهی بودی واسه خالجونات خیلی ذوق میکردی تو اب هم که از خوشحالی جیغ میزدی منم به خاطر دخملی نتونستم برم تو آب زیاد  و لی بابایی حسابی تلافی کرد اگه همینطوری دخمل خوبی باشی دفعه دیگه بیشتر میمونیم فدات شم ... اینم عکسای خوشمل ناز مامانی ...      اینم دخمل بابایی تو بغل بابایی ..  قربونت بشم که عاشق عکسی دخملی هیجان زده ... عاشقتم           ...
1 شهريور 1391

لباسای خوشگل دخملی من ..

واسه دخملی خوشگلم یه عالمه لباسای خوشگل خریدم عکساشو واست میزارم قشنگم تا بعدا ببینی اخه تا بزرگ شی این لباسا دیگه این شکلی نمیمونن کههه خانمی طلای خودمممممممم                                                                      همه رو گذاشتم تو ادامه مطلب    این لباسای خوشگلو از دوست ج...
17 مرداد 1391

5ماهگیت مبارک گلمم

                سلام سلام به فرشته خودم آدرینای نازممممم                                          هوراااااااااا  دخملی من 5 ماهه شد خیلی خوشحالم مامانی روز به روز شیرین ترو خوردنی تر که نمیدونم با این همه شیرینکاری چیکارت کنم دل اینو ندارم یه لحظه نباشم کنارت عزیزم دیگه دخملی من داری کاملا سینه خیز میری بلا خانم که خیلی باید مراقبت باشم .. نازگل من لث...
16 مرداد 1391

دنیای منی عشق کوچولوی مامی

سلام گل ناز من  آدرینای گلم من خیلی خوشبختم عزیزم با وجود فرشته ای مثل دخترم که خدا اونو به ما هدیه داده آدرینای نازم باورم نمیشه دیگه مامی رو یه جور دیگه دوست داری انگاری عشقم خداجون شکرت خیلی مهربونی خانم بلا هر جا میریم مهربونیتو بهشون نشون میدی و تو دل همه جا پیدا میکنی پارک هم میریم و کلی دوستای ناز مثل خودت داری عزیزم خیلی شیرین شدی و خوردنی  دور از چشم بقیه بوس بارونت میکنم که حدو اندازه ندازه ولی اجازه نمیدم بقیه اینجوری کلوچه منو بخورن .. اخه پوست دخملی حساسهههه  منم مامیشمممممممم  دیگهه فرق فوکولم قربون دستای کوچولوت بشم موقعی که داری شیر میخوری عاشق اینی که زنجیر مامی رو بگیری و بازی کنی منم تند تند...
8 مرداد 1391

یادگاری بابایی

کلوچه مامانی سلام دیگه تو خونه صدات میکنم کلوچه خودت میفهمی ناز بلا خانم شیطون خانم خیلی شیرین شدی گلم بیشتر اوقات هم در حال حرف زدنو حرکات موزون در اوردنی عسلم عاشقتمممممممممممممممممممممممممممممم حالا اومدم عکسای نازتو با اون حرکات خوشگلت با یه یادگاری دیگه از بابایی بزارم واست جیگرم             قربون اون لبای خوشمزت بشم بابایی اینجا بهت میگه گنجشک شدی راست هم میگه اینجا هم گنجشک مامانی رفتی تو فکررررررررررررررر  24 ساعته با لبات صدا در میاری قزبون فرشته خوشگلم بشممممممممم                  &nb...
1 مرداد 1391

مامی و بابایی

جیگر خودم سلام .. آدرینا جونم اینکه شبیه من شدی یا بابایی من دیگه نمیدونم هرکی یه چیزی میگه بابایی هر جا میره میگه شبیه خودمه منم که منصف ترم میگم ترکیبیه .. نازگلم دوست دارم عکسای کوچیکی هامونو واست بزارم با اجازه دخملی  ..   این مامانی اینم بابایی جون اینم دخملی ناز من حالا نانازم  به نظر من نگاهت مثل باباییه .  لبات مثل خودمه گردی صورت نازتم به خودم رفته  چونه خوردنیتم به خودم رفته مماغتم به خودم رفته ههههههههههههه  این که همش شد مامانی   خیلی دوست دارمممممممممممممممممممممممممم فرشته نازم   ...
27 تير 1391

بازم آدرینای خودم شدی

خوشگل خودم  بعد از این هفته که گذشت دیگه شدی آدرینای خودم یه دخمل خنده رو شیطون و شیرین نازگل شیطونم تازگیها داری میری بیرون هر روز عصر با مامی تو آغوش خیلی جات راحته و نمیدونی که چه قدر  خاطرخواه پیدا کردی بلا خانم .. عزیزم چیزی به مهرماه نمونده که مامی بره سر کارررررر اخه من چه جوری تنهات بزارمممممممممم دیگه میخوام این دو ماهی رو حسابی با دختر خوشگلم باشم ..  وای که سخته یه لحظه هم ازت دور باشم ...  اینم عکسای گل مامی عاشق خنده هاتم کلوچه خودمیییییییی تازگی ها هم خانم خانما یاد گرفتی انگشت میخوری بلا خانم             &n...
25 تير 1391

واکسن چهار ماهگی

       سلام فرشته کوچولوی خودم بالاخره بهتر شدی تونستم بیام وبتو آپ کنم ناز گلم آدرینای نازم تا حالا مریض نشده بودی و اینجوری دعا میکنم دیگه حالت اینجوری نشه .. خانم طلای من بعد خوب شدنت تموم شدن این سرما که تو بدنت بود 5 شنبه بردیمت واسه واکسن بازم من که دلشو نداشتم بیام پیشت و خالجون فهیمه رو بازم با خودمون بردیم من که تو اتاق نیومدم .. وای نازگلم وقتی واکسنتو زدن خیلی جیغ کشیدی دیگه منم زودی اوردمت تو ماشین بهت شیر دادم تا اروم بشی عزیزم خوشگلم ایندفعه که خیلی اذیت شدی تا 2 دوروز تبت شدید بود البته نمیزاشی قطره بهت بدیم تا میدادم بالا میاوردی و گریه میکردی دیگه این دوروزی حسابی پاشویت کردم تا تبت بال...
25 تير 1391

گریههههههههه

آدرینای گلم خیلی ناراحتم عزیزممممممممم سرما خوردگیت خوب نشده عزیزم هنوز هم واکسن نتونستم بزنم دلم خیلی گرفته دختر نازم خیلی لاغر شدی این سرما چیه افتاده تو بدنتتتتت   دیروز باباجونی اومد تعجب کرد گفت چه لاغر شدی من قبول نکردم امروز هم خالجون اومده بود دیدنت تا بغلت کرد گفت سبک شدی و لاغر خودم هم فهمیدم لاغر شدی خیلی گریه کردممم  هر چی باهات بازی میکنم بغض میکنی عزیزم ..  نکن اینجوری با ما ..  شبها خیلی بیحالی گلم تورو خدا خوب شوووووو  خدا جونتم آدرینای منو خوب کن .. دیشب تو خواب ناله میکردی و مامانی نمیدونست چیکار کنه حتی شیر هم به زور میخوردی گلم .. نازگل من الهی مامانی فدات بشه تا حا...
19 تير 1391

چهار ماهگیت مبارک گلم

سلام فرشته مامانی هورااااااا  چهار ماهگیت مبارک گلم گلکم فدات بشم چهار ماهه شدی و دیگه خانم اخه همه میگن4 ماهه بشن دیگه تمومه داری شیرین میشی بلا خانم من کلی کاراهای جدید یاد داری که حسابی ذوق میکنم که از بیشتر کارات فیلم گرفتم گلم .. دیگه خودت جغجغتو واسه خودت تکون میدی و خوشت میاد الهی قربونت برم .. روزها که مامانی کار داره شما مشغول تی وی دیدن و شبکه کارتون میبینی  بیشتر از کارتون پت و مت خوشت میاد عزیزم حسابی ذوق میکنی 24 ساعته هم داری قل میخوری تو خونه و تا میگیریمت گریه میکنی میگی بزار قل بخورم ههههه نازگلم امروز شنبه باید میبردمت واسه واکسن ولی یه کوچولو سرما خوردی نمیتونی واکس...
17 تير 1391