واکسن چهار ماهگی
سلام فرشته کوچولوی خودم بالاخره بهتر شدی تونستم بیام وبتو آپ کنم ناز گلم
آدرینای نازم تا حالا مریض نشده بودی و اینجوری دعا میکنم دیگه حالت اینجوری نشه ..
خانم طلای من بعد خوب شدنت تموم شدن این سرما که تو بدنت بود 5 شنبه بردیمت واسه واکسن بازم من که دلشو نداشتم بیام پیشت و خالجون فهیمه رو بازم با خودمون بردیم من که تو اتاق نیومدم ..
وای نازگلم وقتی واکسنتو زدن خیلی جیغ کشیدی دیگه منم زودی اوردمت تو ماشین بهت شیر دادم تا اروم بشی عزیزم
خوشگلم ایندفعه که خیلی اذیت شدی تا 2 دوروز تبت شدید بود البته نمیزاشی قطره بهت بدیم تا میدادم بالا میاوردی و گریه میکردی دیگه این دوروزی حسابی پاشویت کردم تا تبت بالاتر نره .. یه کابوس بود
شیطون خانم حواست باشه دفعه دیگه واسه واکسن قطره باید بخوری هاااا تا اذیت نشی ..
آدرینا جونم ولی با همه این حالی که داشتی تا بابایی باهات بازی میکرد تو اوج بیحالی واسش میخندیدی..خیلی دوست دارمممممممممممم
عسل خانم اينجا اماده بودی که بریم واسه واکسن
ای فدات بشم تا پارچه رو سرت میزاشتم میترسیدی
قربون خنده هات بشممممم
خیلی دوست دارممممممممم ببین مامانی پاشویت میکرد .. همیشه مشغول خوردن دستاتی من که حریفت نمیشم دیگه
خیلی خیلی خیلی دوست دارممممممممممممممممم