آدرینا جونآدرینا جون، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات قشنگ دختر خوشگلمون

روز مادر با خنده های عسلم

    روز مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن روز مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود روز مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد روز مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری   روز مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن این روزو به همه دوستای عزیزم تبریک میگم سلام آدرینای نازم عزیز مامان امروز روز مادره و صبح کلی واسم خندیدی و این بهترین هدیه که میتونی بهم بدی همیشه ارزو میکنم خنده رو لبای قشنگت باشه فدات بشم  ی ه جمعه دیگه رفتیم خونه باباجونی و شما داری روز به روز بزرگتر میشی و شیطون تر کارای جدیدت اینه که همش م...
23 ارديبهشت 1391

واکسن دو ماهگی

سلام خانم گل مامانی عزیز دلم دیروز بردیمت واکسن دو ماهگیتو بزنیم صبح با خالجون فهیمه و بابایی رفتیم اول وزنتو چک کردن که ماشالله 5400 شدی  گفتن عالیه با قد 57 سانت بعد امادت کردم واسه واکسن ولی  من نیومدم تو اتاق اخه طاقت گریه دختریمو ندارم وووویییی ولی چه قدر جیغ زدی قربونت برم  از بد شانسیمون فقط یه واکسنتو زدن یکیشو باید دوباره ببریمت چند روز دیگه خدا کنه دیگه کمتر گریه کنی خانمی .. خدا رو شکر زیاد تب نکردی ولی شبش تا صبح همش تبتو چک کردم  پای کوچولوتو کمپرس کردم و صبح واسه مامانی و بابایی کلی خندیدی بلا خانم قربونت برم حالا عکسشو واست میزارم .. اینجا وقتی اوردمت خونه تادو ساعت خوابیدی حال نداشتی این...
18 ارديبهشت 1391

دوماهگی عسلم

سلام آدرینای قشنگم دوماهگیت مبارک د یگه از آبو گل دراومدی خوشگل مامان داری بزرگ میشی و از عکسات تغییراتتو میفهمم عزیزم حسابی شیطون شدی داری اسباب بازی هاتو میشناسی خانم طلا و زیادی گریه هم میکنی که مامانی نمیدونه چیکارت کنه تا هر چی میخوای یهوو جیغ میزنی هههههههه  از دست تو بلا خانم .. حسابی مامانییو بابایی رو میشناسی با چشمای نازت دنبالمون میکنی ما هم قربون صدقت میریممم.. راستی بلا خانم تازگیها دستای کوچولوتو هم میخوری که ازش یه فیلم مستند هم گرفتیم بعدا خودت میبینی .. بابایی جون واست کیک گرفت که دو ماهگیتم جشن بگیریم کلی واسمون میخندیدی که حالا واست عکساشو میزارم شیرین طلای مامانی خیلی دوست داریم امر...
17 ارديبهشت 1391

خانم شدن آدرینا جونم

آدرینای قشنگم یه خورده از شیرین کاریهات میگم که داری کم کم بزرگ میشی و مامانی رو حسابی میشناسی تا میای بغلم میخندی دلمو اب میکنی ماشالله ماشالله دختر خوش خنده ای هستی با نگاهت منو بابایی رو دنبال میکنی و میشناسی و تا بغلت میکنم سریع سرتو میاری بالا که فضولی کنی که کی بغلت کرده  من عاشقتم 48 روزگیت بردمت دکتر واسه چکاپ همه چی عالی بود و وزنت 5 کیلو شده بود تپلک من که دکی گفت عالیه خوشحال اومدیم خونه  بردیمت یه دوری بیرون زدیم با هم ولی هنوز کوشولویی واسه بیرون بردن خانم طلا.. دیروز خانم خانما رو میخواستیم ببریم بیرون که رفتیم تو ترافیک موندیم شما خیلی بی تابی کردی و لباس مامانی رو هم خرابکاری از نصفه راه برگشتیم خونه تو خونه بیشتر...
9 ارديبهشت 1391

47 روزگی آدرینای نازمون

آدرینا جونم دیروز جمعه بود شما 47 روزتون شد دیگه داری خانم میشی  دیروز خونه باباجون بودیمو حسابی خوش گذشت  شب هم مهمونی که بهت خوش نگذشت  حسابی ولی شما بی تابی میکردی ولی همه قربون صدقت میرفتن فدات شم چند تا عکس خوشگل واست میزارم آدرینا جونم نگاه کن از بس دلدرد داشتی چه جوری خوابیدی با اخمای خوشگلت فدای پاهای کوچولوت شم اینجا هم وقتی بیدار شدی مامانجون مامانی باهات بازی میکرد و به زور میخدیدی از دست این دلپیچه دست باباییجونو محکم گرفتیو ول نمیکنی وووییی فدای دستای کوچولوت ...
2 ارديبهشت 1391

عکسای آدرینا جونم

  خوب عزیزم چون مامان تنبلت واست زودتر وبلاگو ردیف نکرده و عکسای خوشگلت نزاشته حالا باید تلافیشو در بیاره مامانی شما  العا میخوام یه سری از عکساتو بزارم تا همه دوستای مامانی و خالجونا شما رو بیینن --فدات شم   اینم عکس شما تو 5 روزگی فدای نگاهت بشم اینم خوشگل مامانی چند روز بعد سال تحویل اخه از بس شیطونی کردی نشد سال تحویل باهات عکس بگکیریم   فدات بشم عزیز دلم اینجا واسه اولین بار تو بیداری وقتی مامانی باهات بازی کرد خندیدی ووووییی فدات شم خوب دیگه خوشگلم اینم جریمه تنبلیم بود ولی شیرین بود دوست داریم ...
30 فروردين 1391

افتتاح وبلاگ دخملی

سلام آدرینای نازم بالاخره مامانی وبلاگت ردیف کرد از بس که تنبلی این مامانی آدرینای نازم شما 15 اسفند 1390 ساعت 10:15 شب با قد 51 و وزن 3100 به دنیا اومدی و زندگی منو بابایی قشنگ و زیباتر از قبل کردی خیلی دوست داریم فقط بدون خیلی دوست دارم نفسم اینم عکس یک روزگی شما که واسه اولین بار بابایی شما رو دید خیلی به دل نشینی گلم ...
30 فروردين 1391