اولین سفر یه روزه دخملی
نانازم دیروز واسه اولین بار رفتیم خارج از شهر و همش دعا میکردم اذیت نشی تو گرما ..
صبح زود حرکت کردیم و شما هم زود بیدار شدی و حاضر شدیم
با خالجونای مامانی رفتی گلم ولی خیالم از این راحت بود که تو ماشین میخوابی خیلی دخمل خوبی بودی و اذیت نکردی و تو ماشین که خوابیدی
رفته بودیم آبشار مجن واسه اولین بار یه خورده راهش طولانی بود ولی خیلی خوش گذشت شب هم که حرکت کردیم هوا بارونی شده بود مه بود رانندگی واسه بابایی سخت بود ولی خدا رو شکر رسیدیم
راستی نازگلم حسابی هر سه تاییمون سوختیم با اینکه بیشتر تو چادر نگهت داشتم بازی سوختی الهیییییی قربونت بشم ..
قربونت بشم با اون نگاه آتلیه ایت ...
ای دخمل ترسو وووو از صدای آب ترسیدی بلا خانم
الهی فدات شم که لپای نازت تو آفتاب سوخته ...
اینم بلا خانم لپ قرمزی مامان ..
ایشالله که زودتر صورتت خوب بشه گلم خیلی ناراحتم .. ولی خوش گذشتااااااااااا