16 ماه و دو روزگی دخملک ما
سلام گل گلی مامان.. بالاخره این مامی تنبل اومد تا برات اپ کنه .. البته همش تقصیر من نیستا تقصیر خودت هم هست از بس شیطونی مامانی...
آدرینا جونم نفس من روز به روز داری شیرین تر میشی و بلا تر خیلی ناز حرف میزنی که مامانی برات ضعف میکنی .. خیلی خیلی هم شیطونی ولی ما عاشق شیطونیهاتمم عزیزممم
کلی کار و چیزای جدید حرفای قشنگ میزنی ...دخمل شکمویی هم هستی خانمممم خانمااا ..
تو این هفته برات بالاخره کفش تابستونی خریدمم خیلی دوسش داری تا پات میکنیم همش روشو دست میکشییی الهی فدات بشممم یه تک پوش جدید هم برات خریدم قبلی که بابابزرگ برات خریده بود دیگه تنگ شده بود مبارکت باشه مامانی ... مثل مامانی طلا دوست باشی باشهههه ؟؟؟
عصرا که با مامانی میری پارک اگه من دنیا چیزی رو برات بخرم بخوری بازم چشمت تو دست اینو اونو اینقده زل میزنی نگاه میکنی و خودتو لوس میکنی تا نی نی های دیگه میان بهت از خوراکیهاشون میدن نکن مامانن این کارووو زشتههه .... الهی قربونت بشم ..
امروز رفتیم چکاپ همه چی خوب بود .. دیگه تا واکسن 18 ماهگی نمیریمم به خانمه گفتم نمیشه 19 ماهگی بیاممم کلی خندیدد باز این واکسنه داره نزدیک میشهه ایشالله که اذیت نشی خانم خانما
عاشق رقصیدنی جوری که تا میریم تو ماشین اهنگ نزاشته شروع میکنی ماشینای بقلی کلی باهات بازی میکنن تو که استاد لوس کردنی ماشالله به من که نرفتی این یه موردوو ...
زیاد اهل کارتون دیدن نیستی بیشتر موسیک فقط .. خودت میای کنترل میدی دستمون میگی نانای نانای .. فقط فقط باب اسفنجی رو میدوستی با بره ناقلا .. بقیه هیچچچچ
تو خونه کارت اینه که بری ماشین لباس شویی روشن کنی مامای خاموش کنه کولر روشن کنی هی بزاری رو فن هی منو بابایی بیارم درست کنیمم هی چراغای گازو روشن میکنی تازه میای هی سر میزنی که یه وقت ماخاموش نکنیممم باز بدوو بدووو میای روشن میکنی ..
مخفیگاهتم پیدا کردیممم هر چی تو خونه گم میشهه فهمیدیم کجا پیدا کنیممم پشت پشتی ...هر چی دم دستت میاد میزاری اونجا از لوازم ارایشای مامی گرفته تا ظرفای اشپزخونه ...
عاشق اینی که من وقتی دارم ارایش میکنم بریم ددر بیای نگام کنی یه پد پنکک دادم بهت با یه رژ خالی خودتو تو اینه میبینیووو ارایش میکنی .. ای بلاااا ..
راستی مامانی اول تیر تولد بابایی بود نشد بیام وبلاگ عکسا رو بزاریم ولی سوپرایزش کردیم بردیمش بیرون بابایی رووو با یه کادو خوشمل از طرف منو دختری خوشحالش کردیم این دومین سالی بود که با همدیگه تولد بابایی رو جشن گرفتیم عزیزمم خداجون شکرت ...
نمیدونم چرا تا میام اپ کنم همه کارات از مخم میپره این دفعه باید یاد داشت کنم ...
یه کار جدید یاد گرفتی تا هرکی میاد خونمون میگیم ادری جونم سلام نکردی بدوو میری دست میدی الهی من قربون اون احترامت بشممم که به همه دست میدی یه جا هم میریم مهمونی همینکارو میکنی ..
ادرینا جونم چه قدر خوبه کنار مایی زندگی منو بابایی رو قشنگتر از قبل کردی این چند وقت که سر کار نرفتم خیلی خیلی خوب بود حالا مامانی فعلا حالا حالاهاااا سر کار نمیره .. تا یک سال دیگه ..
خوب حالا بریم سراغ عسک های خوشگلت البته به خاطر دسته گل شما دوربینمون هنوز درست نشده عکسات خیلی کمه بیشتر تو گوشی بابایی جونه ... بابایی هم بهمون قول داده یه دوربین بهتر برامون بخره ... مرسی بابابیی
اولین عکسمون از تولد بابایی تو رستوران بود برات غذا سفارش دادیم ولی شما همون چوب شور خودتو ترجیح دادی خوش به حال بابایی شد
اینم سوپرایز بعد رستوران کیکوو هم مامانی درستیده هاااا با کمک و همکاری ادری جونم
تاب تاب بازی کردن دخملی من تو پارک فقط فقط عاشق تاپ هستی
چند روز پیش گذاشتمت خونه باباجون اینا و رفتیم بیرون اومدم خونه دیدم بهههه بههه آدرینا خانم چه کردی از همون روز همش میری رو تراس میگی اب اب عاشق ابی ولی تو حموم نههههههه میترسی
عاشق شیطونیهاتمم
قدیما اینجوری اب میخواستی یادش بخیررر
اینم روش دست یافتن به هر چیزی خطرناک خانممم
راحتی آدرینا خانمم
چیزی دیگه میخوای بگووووو ... من فدای خنده هات که با خنده جواب میدیییییییی
تشک بازی خونگی آدری خانمم ...
خسته نباشی عزیزمممممممممممممممممممممم همه دنیامی یکی یه دونه من ....
خوب دیگهه بریم سراغ نهار آدری خانمم که کلی غر غر داری میکنی ...