آدرینا جونآدرینا جون، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات قشنگ دختر خوشگلمون

تولد دو سالگی ..کفشدوزک کوشولو ما

تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه‌ی ساده به دنیا بله گفتی ببین تو اسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه، رو لبا پر خندس تولد مبارک دخترک کوچولوی ما   سلامم  سلامم.. امروز 17 اسفند..آدرینا جونم دو سال گذشت دو سال که زندگی منو بابایی رو پربارتر از عشق کردی .. دوست داریم گل باغچه زندگیمون ... آدری جونم امسال برات تولد خونوادگی گرفتم که خیلی هم خوش گذشت.. جای همه دوست جونای گلمون و خاله های مهربون خالی.. اینم گوشه ای ازعکشهای دخمل طلای ما (  راستی کیکت هنرنمایی مامانیته ..)  کفشدوزک سوسمار نما ... خخخخخخخخ  قابل نداشت فدای شمع فوت کردنت ..  خاله ها ببی...
18 اسفند 1392

22روز تاتولد غنچه زندگیمون ...

سلام سلام.. خیلی خیلی غیبتم طولانی شددد  میدونمم  کم کاری میکنم تو آپ وبلاگت ..  منومیبخشی میدونمم  تقصیر خودتم هست دیگه ..  خیلی شیطون شدی وقت خالی دیگه ندارم ..  عشقمی نازگل خوشگلم خیلی شیرین شدی  عسلمممممممم خوشگل خانم ما کامل دیگه صحبت میکنی .. باز اومدم آپ کنم همه کارات محوشدن ازمخمم.. ای بابااااااااااااااااااااااا از همه خاله جونای مهربونت دوستای گلم ممنون که یادمون بودین .. خیلی دوستون دارم . این روزا نزدیک تولدته .. امسال برات یه جشن کوچیک خونوادگی میگیرم برات .. ولی خیلی زود گذشت العا یک ماهی میشه از جی جی جونت گرفتمت ..  خیلی اذیت نشدی ولی هردومون راحت شدیم اگه همکاری کنی که...
24 بهمن 1392

بالاخره اومدیمممممم

سلام سلام به همه دوستای گل خودمم  العاا سر به زیرمم از این همه تاخیررررر هیچی نوگممم  خخ خخخخخ آدرینا جونم سلامم گل گلی مامان خیلی وقته نتونستم بیام برات بنویسمم  ماشالله از بس شیطونی و بلا و مامانی رو نیمزاری بشینه پای نت .. خوو پی تقصیر خودته هاااااااااا  بعدا نگیی مامانی تنبلی کردی   عسل خانمم ما حسابی خانم شدهه بلا /شیطون / قلدر / عاشققق  بازی با بچه هااا خانم طلای ما دیگه حرف اومده اساسی راه به راه هم یه چی که از مامیش میخواد مامی هم صلاح نمیدونه  با اون صدای ناز دخترونش میگه سولا دوشیسس گالمم ..(یعنی سهیلا دوست دارم) اینجا یعنی این سولا خانم تسلیم میشه ع...
16 آبان 1392

روزت مبارک دختر گلم

دختر گلمم  روزت مبارک تک گل باغ زندگیمون .. البته با یه روز تاخیر ...  اونم چون مامانی و دخملی رفته بودن دریا .. اونم با خالجونی ها و دوست جونا ..  جای بابایی گلمون خالییییییییییییی   که کلی هم دلش برای دختر گلش تنگ شده بود اخه این اولین باری بود تنهایی رفته بودیم ددرر اونم دو روز پیش بابایی نبودی خلاصه دیگه ... نازگل مامان خیلی بلا و ناز شدی ..هر چی بگم کم گفتممم  ماشالله شیطونو باهوش که تو دریا کلی دوست جون پیدا کردی همه عاشقت میشدن بلا بلا بلااااااااااا  هر چی بگم کمهه ... هم روز دختر بود و هم 18 ماهگی عسل خانمم که مامانی برات کیک درست کردیم بردیم با خالجونا خوردیم خیلی خیلی خوش گذشت بهمون وو ولی باب...
18 شهريور 1392

این دخمله ...

سلام به این دخمله من که خیلی دوسش داریمم  این مامانی که رسما تنبله ...  میدونم .. آدرینا جون من این روزا این ماه ها همه داره میگذره و ما هر روز خدا رو شکر میکنیم که خدا بهترین هدیه شو به ما داده ... این دخمله ما یاد گرفته میگه  این دخمله ... میگیم شیطون مامان کیه   میگه این دخمله ...  یعنی عاشقتممم  .. وقتی اینو میگی خیلی هم بلا و لوس .. تو ماه رمضون یه شب گوش دخملی ناز ما درد میکرد که دیگه همه هواشو داشتن نازووووو  بوسسسسسسس  خلاصه کلی قربون صدقه ...  از همون شب  ادری بلا ما یاد گرفته .. تا یه کوچولو دعوا میکنیمت یا میگیم کاری رو نکن بزار بشین یا هرچیزی که دوست نداری رووو سریع گ...
6 شهريور 1392

آستانه 17 ماهگی گل دخترم

آدرینای گلم عشقول مامان سلام .. باز تنبلی رو کنار گذاشتم خوشگل خانمم اومدم برات بنویسم روزای ماه رمضونی داره میگذره امسال دومین سالیه که سر افطار و حتی سحری هم با ما هستی میگم حتی سحری اخه از بس کم خوابی مثل خودم که ما تا سحر بیداریمم شما هم بیدار سر سفره میای الهی فدات شم ...  عشقی شیطونی بلا ...  همه  درونت جمع شده ...یعنی آدرینای ما ... عاشق شیرینکاریهاتیم ..هوارتا ... وقتی مامان میگی سرم داد میزنی میخوام قورتت بدمم  ...   بیشتر به شیر مامانی وابسته شدی که نمیخوام وابسته شی اخه میخوام بعد تابستون از شیر بگیرمت با همکاری طلا خانم ... دیگه بیشتر کلمه و جمله ها رو میگی میفهمی منظور ما خوشگل خانم خی...
13 مرداد 1392

16 ماه و دو روزگی دخملک ما

سلام گل گلی مامان .. بالاخره این مامی تنبل اومد تا برات اپ کنه .. البته همش تقصیر من نیستا تقصیر خودت هم هست از بس شیطونی مامانی... آدرینا جونم نفس من روز به روز داری شیرین تر میشی و بلا تر خیلی ناز حرف میزنی که مامانی برات ضعف میکنی .. خیلی خیلی هم شیطونی ولی ما عاشق شیطونیهاتمم عزیزممم کلی کار و چیزای جدید حرفای قشنگ میزنی ...دخمل شکمویی هم هستی خانمممم خانمااا .. تو این هفته برات بالاخره کفش تابستونی خریدمم خیلی دوسش داری تا پات میکنیم همش روشو دست میکشییی الهی فدات بشممم   یه تک پوش جدید هم برات خریدم قبلی که بابابزرگ برات خریده بود دیگه تنگ شده بود مبارکت باشه مامانی ... مثل مامان...
17 تير 1392

15 ماهگی و ملاقات با جوجو آرتین خودممم

آدرینای گلممم  ماه 15 هم اومد انگاری از تولدت این سه ماه مثل باد گذشت  دخمل طلای تاتی تاتی کن ما العا یه خانوم طلای خوردنی شده وقتی بدوو بدووو میکنیییی میخوام قورتت بدمم  .. خدار رو هزاران بار شکر میکنمم عزیزممم دخمل بلا ماشالله خیلی بلاییی  و شیطونیی هاییی قشنگگگگ  کارای جدید خیلی یادگرفتی که نمیدونمم چرا تا میام تو وبت بگم برات همه از مخم میپرهه ولی خوب مهمش اینه که این روزا شدی یه چوب شور خور قهارررر اونم دوست بابایی رفت سوپری برات یه بسته خرید دیگه همنااا بوددد  که این بابایی روزی 2تا چوب شور باید بخره مامانی هم که دوست نداشت حالا کنارت میشینه و حکایت یکی من یکی تووو    ای ج...
18 خرداد 1392